مترجم : مهدی دل پریش
ترافیک روزهای آخرسال و مسیر طولانی راه این فرصت را به من داد که مطلب ذیل را با شما به اشتراک بگذارم .
پروژه ها اغلب برای فراهم سازی یک یا چند منفعت و ارزش کسب و کار سازمانی تدوین می شوند . بدین جهت مدیران پروژه نقش رهبران کسب و کار و مدیریتی را بازی می کنند . با این حال سوال اینجاست که نیاز است که مدیران پروژه در صنعت خود نیز مهارت فنی و تخصصی کسب نمایند ؟
تعاریف پروژه های موفق در طی دهه گذشته تاکنوندر حال تغییر می باشد و از مدل سنتی مدیریت پروژه در مثلث محدودیت های آهنی پروژه به نمودسازی نتایج کسب و کار تحول پیدا کرده است . اغلب از مدیران پروژه انتظار می رود که مدل و مفهوم صنعت یا تجارتی که در حال ارزش آفرینی از طریق پروژه در آن هستند درک کرده و تصمیماتی با بیشترین احتمال موفقیت و خروجی ها مد نظر را نشانه بگیرند .
البته این بدان معنا نیست که مدیران پروژه می بایست در صنعت نیز متخصص کلیدی بوده بلکه بهتر است بر روی تخصص و مهارت های کلیدی مدیریت پروژه تمرکز نموده و در تکمیل توانایی خود موارد ذیل را لحاظ نمایند :
1- درک اساسی از نوع صنعت و خدماتی که در آن در حال پیاده سازی پروژه و کسب ارزش است :
به عنوان مثال : مدیر پروژه نرم افزاری لزوم نباید کد نویس خبره باشد .
مدیر پروژه تعمیر خط لوله دریایی نیاز نیست که غواص حرفه ای باشد
اما درک و دانش عمومی از محدوده صنعت مورد نظر باعث تصمیم گیری های مقتدارنه او خواهد شد .
2- تعامل فعال با متخصصان فنی و کسب کار در سازمان : این امر بطور معمول شامل تعامل فعال و اخذ نیازمندی ها از مشتری یا اسپانسر پروژه بوده اما افراد متخصص درون یا بیرون سازمان که میتوانند بینش افزوده در خصوص صنعت مورد نظر ، روش های بهبود صنعت و نقش پروژه در فراهم سازی بهبود سازمان را فراهم نموده را نیز نباید از یاد برد .
به عنوان مثال : مدیر پروژه نرم افزار یاد شده می تواند از مشاوره متخصصین نرم افزار سازمان خود در تدوین ERP پروژه یا مراحل تخصصی کمک گرفته و تاییدیه آنان را به عنوان صحه گذاری بر محصول در نظر گیرد .
3- پذیرش درونی صادقانه مدیر پروژه از محدودیت های دانشی خود: این نقطه بسیار مهم و تضمینی برای اخذ کمک و مشاوره و همینطور ایجاد ارتباط موثر بین فرد وکسب ارتباط از متخصصین فنی است .
آخرین نکته بسیار مهم است ، تا زمانی که مدیر پروژه نتواند تشخیص دهد که نیاز به بهره گیری از دانش و مهارت های خارج از توانایی خود را دارد در معرض به شکست نشاندن پروژه با سلسله تصمیمات اشتباه خود بوده و اعتبار خود نیز ممکن است در تردید قرارگیرد .
مدیر پروژه باید بداند که اخذ کمک و راهنمایی از متخصص فنی یا Expert judgement نشانه ضعف نیست و نشان از نیاز به کمک و اخذ اطلاعات فراتر از توانایی های تخصصی خود را دارد . با این وجود باید در این خصوص نیز باید متعادل بود چرا که در دنیای به شدت متغیر امروزی ، نیز مدیران پروژه ای که اصول اولیه صنعت یا کسب و کار خود را ندانند دوام نخواهند آورد .
با این حال ، تلاش برای دانش تخصصی بیش از حد یا فرض دانایی بیش از اندازه خود نیز می تواند برای مدیر پروژه تهدید باشد .
بنابراین مدیران پروژه بهتر است در تعامل فعال با ذینفعان تخصصی خود مانند مدیران تولید یا دفتر مدیریت پروژه برای بسط برنامه ای مدون باشند که
1-درک صحیحی از المان های کلیدی تجارت یا صنعت خاص ، نقاط قوت و فرصت های پیش روی سازمان خود را بدست آورند .
2-فاکتورهای مهم و ارزش های نهایی متمایز کننده پروژه در محیط صنعت یا کسب و کار نظیر قیمت محصول نهایی پروژه یا زمان تحویل دستاوردهای پروژه و …. که تاثیر گذار بر وضعیت کسب و کار است را بشناسند .
3-برنامه ای صحیح برای اخذ پیوسته اطلاعات از شرایط محیط صنعت پروژه ، شرایط بازار کسب و الویت های کسب را پیاده سازند ( شما خود با توجه به محیط کسب و کار درگیر می تواند سه مورد یاد شده را تجربه کنید )
این التزام مدیران پروژه و تیم پروژه برای درک صحیح از کسب و کار و صنعت مهم بوده ، می تواند به تصمیم گیری ها برای الویت دهی به فعالیت های کاری کمک کند . علاوه براین فرصتی برای مدیران پروژه برای تکامل نقش رهبری آن ها خارج از نقش مدیریت پروژه صرف می باشد .
در آخر ، اگر مدیر پروژه می خواهد فرصتی برای اثرگذاری خارج از حوزه مدیریت پروژه بدست آورد چه زمانی بهتر از حالا و چه پشتوانه ای ورای فاکتورهای فوق خواهد بود ؟
منبع : Pmi.org